خلاصه داستان: سننت که سالها مورد آزار و اذیت همسرش قرار گرفته است، با زینپ، وکیلی که علامتش را از پنجره اتاق بیمارستان میبیند، تماس میگیرد. نامه ای می دهد که بعد از مرگش باز شود. وصیت نامه زینب همین نامه است. این واقعی است ...
خلاصه داستان: داستان کیلیچ و الا از زمانی شروع شد که آنها فقط دو کودک کوچک بودند. عشق برای آنها راه طولانی بود. اما در گذشته برخی داستان ها ناتمام مانده اند، نه به این دلیل که حرفی برای گفتن ندارند. ناقص بود زیرا خطوط گم شده و عکس های گم شده آن در انتظار تکمیل بودند. حالا آیا این قلب های بی گناه خواهند توانست این داستان عاشقانه پر از زندگی را با همان هیجان بازنویسی کنند؟
خلاصه داستان: شهری که او قبل از اینکه برای تحصیل به منطقه دیگری نقل مکان کند، در آن زندگی می کرد، اما گذشته آنها را از هم جدا کرد یک روز دوباره باز می گردد.
خلاصه داستان: “هاکان داعیستان” صاحب یکی از مهمترین شرکتهای ساخت و ساز کشور است. با همسرش “مروه”در حالی که تنها ۶ ماه از ازدواجشان میگذرد، مشکلات زیادی دارند. مروه دیگه اون زنی نیست که اوایل شاخته و عاشقش شده بود. درست در همین حین با “صحرا” آشنا میشه. هر چقدر که همسرش ازش دور و به اون بیتوجه هست، صحرا همونقدر بهش توجه میکنه و در این زمینه مُصر هست…
خلاصه داستان: این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جادههای خطرناک پر از آزمونهای شور، اشتیاق، انتقام و قلدری میپردازد که یک شبه تغییر میکند.
خلاصه داستان: دزدی از ثروتمندان و دادن به فقرا… آیا هنوز هم داستان قهرمانان مردمی وجود دارد ؟ فرهان پول رشوه خواران، کلاهبرداران و افرادی را که با سودجویی ناشایست ثروتمند شده اند می دزدد و با این پول به جوانان فقیر محله خود کمک می کند، آنها را آموزش می دهد و به خانواده هایشان کمک می کند. ماجرای یک مرگ غیرمنتظره تمام زندگی او را تکان خواهد داد. این اتفاق او را نه تنها با آرمان هایش بلکه با عشقش محک می زند و به دنبال راه هایی برای قبولی در این آزمون خواهد بود. وقتی متوجه می شود که به تنهایی نمی تواند به عنوان فرهان با بی عدالتی مبارزه کند، هویت اورهان را به خود می گیرد. بنابراین، در حالی که فرهان با پدر مژده، که او را دوست دارد، اما باید از او دور بماند، در همسایگی خود مبارزه می کند، اورهان وکیل نیز با ایپک، وارث خانواده ای که تلاش می کند محله را تصاحب کند، برخورد می کند.
خلاصه داستان: داستان این سریال درباره تارا، دختر یک مرد ثروتمند، و دِوا، یک مرد جوان یتیم که در خانه آنها کار میکند، است. آنها از دوران کودکی دوست هستند و دِوا به تارا کمک میکند تا قوی و بیترس شود. اما زندگی آنها زمانی تغییر میکند که دِوا به اشتباه به آتشسوزی در خانه تارا متهم میشود و به خانه اصلاح برده میشود. تارا، که فکر میکند دِوا در یک حادثه فوت کرده، آیندهای پر از غم و سؤالات بیجواب را تجربه میکند. این داستان با موضوعاتی مانند دوستی، عشق، خیانت و پیچیدگیهای موقعیتهای اجتماعی پیش میرود
خلاصه داستان: آتس، یکی از مشهورترین بسکتبالیست های کشور، و همسرش دنیز با خوشحالی ازدواج کرده اند. با درگیر شدن نام آتس در یک رسوایی بزرگ، زندگی آنها زیر و رو می شود.
خلاصه داستان: بهار، دمیر و آیسون مدام در آستانه خیر و شر آزمایش می شوند. سرنوشت هر کدام از آنها با انتخاب هایی که انجام می دهند رقم خواهد خورد. «بازیهای سرنوشت» مبارزه آیسون را روایت میکند که در مواجهه با امتحان خود، شر را انتخاب میکند و دمیر و بهار که خوبی را انتخاب میکنند و برای زنده نگه داشتن آن تلاش میکنند. هر کدام با انتخاب هایشان، طرفی از جنگ بین خیر و شر می شوند...