خلاصه داستان: ملیک در مورد کار، خانه و نامزدش مهمت به خانواده اش در آلمان دروغ می گوید. مهمت یک پزشک و نامزد رئیسش ایکنور است. وقتی خانوادهاش به استانبول میآیند، او از مهمت باجگیری میکند تا با برنامههایش برای افشا نشدن او همراهی کند...
خلاصه داستان: خانواده ی گوچر بعد سرقتی که در استانبول انجام دادن به ازمیر فرار میکنن تا از حوادثی که پشت سر گذاشتن به دور باشن…خونواده ی گوچر که به سمت اِگه رفتن گوسفندهای خوشگلترین دختر روستا ظریفه جلوی راهشونو میگیره…همون لحظه یه عشق بین ساواش و ظریفه و باریش شکل میگیره…خونواده ی گوچر میخوان فرمول داروی گیاهی معجزه آسای ظریفه که با اون شیناسی رو مداوا کرد رو به دست بیارن عشقشون به واقعیت تبدیل میشه…این داروی گیاهی که دوای هر دردیه میتونه دوای درد عشق باشه؟
خلاصه داستان: هی یونگ یک دختر 16 ساله غیرمتمدن است که زندگی اش را بدبخت می بیند و هیچ چیز ارزش زندگی کردن را ندارد (مادرش در کودکی مرده است)، بنابراین او هرگز در مدرسه تلاش نمی کند و همیشه نسبت به دیگران بی ادبانه و با خشونت رفتار می کند.
خلاصه داستان: دختر جوانی که با نامادری و خواهر بی رحم خود زندگی می کند، به طور اتفاقی با 3 پسر عموی جوان و ثروتمندی آشنا می شود که در یک عمارت بزرگ زندگی لوکسی را سپری می کنند و توسط پدربزرگ پسرها استخدام می شود تا مراقب رفتار بد آنها باشد.