خلاصه داستان: اوزگور، صاحب رستوران ثروتمند، قرار ملاقات معمولی را به روابط جدی ترجیح می دهد. ازگی می خواهد ازدواج کند، اما در نهایت فقط مورد استفاده مردان قرار می گیرد. اوزگور موافقت می کند که نکاتی را برای دوستیابی به او ارائه دهد تا رابطه بعدی او با سردار به نتیجه برسد...
خلاصه داستان: فیلیزنها برای زنده ماندن در یکی از محله های فقیر نشین شهر تلاش می کند، او دختر بزرگ خانواده است و از زمانی که مادرشان آنها را ترک کرده و پدرشان به الکل معتاد است از پنج خواهر و برادر کوچکترش مراقبت می کند.
خلاصه داستان: بنو مجبور می شود برای حل و فصل ارث خود به قاهره بازگردد، اما به زودی با اطلاع از اینکه آنچه به ارث می برد او را در معرض ماجراهای وحشتناکی قرار می دهد مجروح می شود.
خلاصه داستان: همه چیز برای سه زن موفقی که در یک برنامه رادیویی کار میکنند، آشکار میشود، زیرا پیچ و تابها، چرخشها و مشکلات ازدواج به ظاهر خوشبخت آنها را آزار میدهد.