خلاصه داستان: این داستان عشق غیرممکن کانفزا، یک دختر عشایری و ماهیر، یک کمیسر پلیس را روی پرده خواهد آورد که از پاموکاله شروع می شود و تا استانبول امتداد می یابد.
خلاصه داستان: پس از یک درگیری خانگی سرنوشت ساز ، یک مادر فداکار دنیز دمیر (دمت اوگار) خود را در زندان می بیند و به امید اتحاد مجدد با دخترش برای زنده ماندن می جنگد.
خلاصه داستان: زینب دختر باهوش، خوش رفتار و نمونه ثروتمندترین خانواده شهری است که در آن زندگی می کند، در حالی که هلیل مرد جوانی است که در سنین پایین مادر و پدرش را از دست داده و با کینه با عمه اش زندگی می کند تا انتقام خانواده اش را بگیرد. . این دو جوان که با وجود خانواده زندگی می کنند، خود را در یک گره کور غیرقابل تصور خواهند دید.
خلاصه داستان: داستان سه خواهر و موانعی که باید بر آنها غلبه کنند ، گفته خواهد شد. با ازدواج ترکان ، ابرهای تاریک شروع به شناور خانواده می کنند و هیچ چیز مانند گذشته نخواهد بود.
خلاصه داستان: GECE قصد دارد به دانشگاه برود و آرزوی ساخت موسیقی با دوست پسرش امیر را برای کل تابستان داشته باشد. با این حال ، او به همراه خانواده خود به سمت Foça حرکت می کند و با Ozgür ، مربی باشگاه قایق بادبانی ملاقات می کند.
خلاصه داستان: ملیک ، که به خاطر دخترش 20 سال در زندان زنده مانده بود ، هنگام آزادی در وسط یک دروغ بزرگ قرار گرفت. تمام بی عدالتی ها و شر انجام شده در مقابل Melike.
