خلاصه داستان: هی یونگ یک دختر 16 ساله غیرمتمدن است که زندگی اش را بدبخت می بیند و هیچ چیز ارزش زندگی کردن را ندارد (مادرش در کودکی مرده است)، بنابراین او هرگز در مدرسه تلاش نمی کند و همیشه نسبت به دیگران بی ادبانه و با خشونت رفتار می کند.
خلاصه داستان: تاک دونگ کیونگ یک زندگی نسبتاً معمولی دارد تا اینکه به سرنوشتی غیرمنتظره دچار میشود و در نهایت با میول مانگ قراردادی صد روزه امضا میکند و همه چیز او را به خطر میاندازد.
خلاصه داستان: زنی که به نظر می رسد همه چیز دارد و مرد جوانی که به نظر می رسد چیزی ندارد، با سرنوشت گرد هم آمده اند، تصمیم می گیرند برای با هم بودن یک زندگی معمولی را رها کنند.
خلاصه داستان: یک پیانیست ثروتمند که همه چیزش را از دست می دهد به جز لبخندش توسط ستاره های کوچک چشمک زن به شهر کوچکی هدایت می شود که در آن امید، خانه و عشق پیدا می کند.